در یادداشت دکتر سعید پورعلی که در اختیار ایسنا قرار داده آمده است:
در دهههای اخیر، روند سیاستگذاری و رفتارهای راهبردی آمریکا در خاورمیانه و بهطور خاص در قبال ایران، تحت تأثیر عمیق لابیگری رژیم صهیونیستی قرار گرفته است.
این نفوذ، تنها به تحرکات دیپلماتیک و نظامی محدود نبوده، بلکه وجوه پیچیدهتری نظیر جنگ شناختی را نیز در بر میگیرد.
جمهوری اسلامی ایران، در معرض یکی از پیچیدهترین گونههای جنگ مدرن قرار دارد؛ جنگی مبتنی بر دستکاری ذهن، هدایت افکار عمومی و مهندسی برداشتها که در ادبیات راهبردی از آن با عنوان «جنگ شناختی» یاد میشود.
در این چارچوب، لابی اسرائیل در آمریکا نهتنها نقشی کلیدی در جهتدهی سیاستهای ایرانستیزانه ایفا میکند، بلکه سناریوهای جنگ شناختی علیه ایران را نیز با شدت و جدیت پیگیری مینماید.
تولید و بازنشر اطلاعات ساختگی درباره تهدیدهای منطقهای ایران، انجام عملیات رسانهای گسترده با هدف القای احساس ناامنی و بیثباتی در داخل کشور، بهرهگیری از شبکههای اجتماعی و اتاقهای فکر برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی (داخلی و خارجی)، بخشی از کارزار ترکیبی لابی صهیونیستی بهشمار میرود. این فرآیند، مرزهای جنگ کلاسیک را درنوردیده و به حوزههای امنیت روانی جامعه ایران وارد شده است.
امنیت روانی ـ بهمعنای توان پایداری ذهنی و مصونیت ملی در برابر تهدیدهای نرم، حملات اطلاعاتی و القائات رسانهای است.
امروز به یکی از مؤلفههای اصلی پدافند غیرعامل بدل گشته است. آسیبپذیری روانی جامعه ایرانی در بزنگاههای حساس سیاسی و امنیتی، هدف اصلی جنگ شناختی دشمنان است. چنانکه با ترور دانشمندان، حملات سایبری، بحرانسازی در محیطهای مجازی و پمپاژ شایعات درباره فروپاشی اجتماعی، همواره تلاش میشود ناامیدی، حس بیپناهی و تردید نسبت به کارآمدی نظام تقویت شود.
از سوی دیگر، دولت آمریکا زیر فشار مداوم لابی اسرائیل، در بیشتر پروندههای ایران (چه هستهای، چه منطقهای یا حقوق بشری)، سیاستهای خود را نه بر اساس منافع ملی مستقیم، بلکه در نسبت با خواستههای تلآویو تعریف میکند. نتیجه این همسویی، تشدید محیط ناامنی روانی و تسلط دامنهدار گفتمان تهدید نسبت به جمهوری اسلامی ایران است. کاربست ابزارهای جنگ روانی، تحریم، تروریسم اقتصادی و رسانهای، همگی در خدمت هدف کلان تضعیف امنیت روانی مردم ایران و برهمزدن معادلات داخلی است.
در این میان، هوشیاری ساختار سیاسی و نخبگان ایرانی در شناسایی لایههای جنگ شناختی و ترمیم سپر روانی جامعه، تعیینکننده است.
تبیین و بازخوانی دقیق ماهیت جنگ شناختی، اطلاعرسانی شفاف، افزایش سواد رسانهای، و پیوند میان راهبردهای امنیت ملی با ارتقای سرمایه اجتماعی و امید جمعی، لازمه بقا و تقویت مصونیت روانی در برابر این تهدیدات چندلایه است.
نهایتاً میتوان گفت، تا زمانی که سیاست آمریکا در سایه لابی اسرائیل تداوم یابد، و فناوریها و ایدههای جنگ شناختی همچنان بهعنوان پیشران تقابل با ایران بهکار گرفته شوند، امنیت روانی جامعه ایرانی مهمترین سنگر حفظ استقلال و پایداری ملی باقی خواهد ماند.
انتهای پیام
نظرات