*يك رزمنده،يك خاطره*/ بخش پاياني/ موافق تشويقي گرفتن نبودم

"اصغر ايرانمنش" از يادگاران دوران دفاع مقدس است. وي از ابتداي جنگ تحميلي در جبههها حضور داشته و در مدت هشت سال دفاع مقدس اين رسالت را دنبال کرده است. وي هماكنون بازنشسته است. سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مروري دارد بر خاطرات اين رزمنده.
در اواخر بخش اول خاطرات اين رزمنده خوانديم كه عراقيهايي که فرار کرده بودند محل ما را لو دادند و صبح بعد به ما حمله کردند. همان موقع هليکوپتري آمد اينجا و گفت: شما در محاصره هستيد و به فرمانده اطلاع داد. فرمانده هم دستور عقبنشيني داد، عقب برگشتيم و نزديک دارخوين مستقر شديم...
**بخش دوم خاطره:
دوستم ميگفت اگر حمله کنند ما چه کار کنيم؟ من شنا بلد نيستم تو که بلدي من را هم با خود ببر. من ترسي از عراقيها نداشتم و به اون دلداري ميدادم. شش تا توپ داشتيم دو تا را که نقص فني داشتند جا گذاشتيم که فردا صبح تلويزيون عراق آنها را نشان داد.
سرانجام در محلي مستقر شديم. ساعت چهار يا پنج دو فروند هواپيماي عراقي آمدند و به محض اينکه آنها را ديدم، پريدم پشت توپ و آنها را به رگبار گرفتم. بقيه هول شده بودند و به اطراف ميزدند. من دو تا خشاب 50 تايي روي هواپيما خالي کردم. آن دو هواپيما دور شدند. دو تا از بچهها هم زخمي شده بودند.
هواپيماهاي عراقي دوباره برگشتند. دو تا جعبه گلوله جا زدم و هواپيماهاي دشمن را به رگبار بستم. از سربازاني که فرار کرده بودند پرسيدم چرا رفتيد؟، گفتند: ما تا به حال اين طور چيزهايي نديده بوديم و حول شديم. دو تا سرباز زخمي را نزديک رودخانه بردند و از آنجا با يک ماشين کمپرسي باري به بيمارستان آبادن منتقل کردند و خوشبختانه هر دوي آنها درمان شده بودند.
به اطراف که نگاه کردم ديدم عراقيها ما را به رگبار بستهاند ولي حتي يک گلوله هم به من اصابت نكرده است.
با دوستم رفتيم نزديک اهواز. تشنه و گرسنه، يکجا نوشته بود جوجه کباب. گفتم: برويم جوجه کباب بخوريم. دوباره گفتم: فکر نکنم باز باشد، وقتي رفتيم ديدم باز است. خورديم و به سمت اهواز حرکت کرديم.
در اهواز پرنده پر نميزد، دوستم گفت: شهر دست عراقيهاست. گفتم نترس بيا برويم. اشتباهي رفتيم طرف عراقيها. توپخانه را به طرف نبرد برده بودند متوجه شدم که تانکها عقب هستند و ما به جلو ميرويم به سمت عراقيها. وسيلهاي نداشتيم سنگر درست كنيم. رفتيم طرف نبرد و برگشتيم فوليآباد اهواز، پشت پاسگاه انديمشک. در اينجا سربازها خيلي کار ميکردند و واقعا از جان خود مايه ميگذاشتند.
در عمليات «والفجر4 » من را از ضدهوايي فرستادند توپخانه صحرايي. من بلد نبودم. بچهها گفتند نگران نباش يادت ميدهيم. عمليات والفجر4 شروع شد. دو نفر از ما را فرستادند براي اين عمليات. رفتيم به يک دشت نزديک عراقيها و به ما گفتند بايد توپها از اين گردنه ببريد به سمت نيروها. گفتم الان که شب است بگذاريد روز شود ميرويم.
صبح دوستم را بيدار کردم و با هم راه افتاديم. جاده پيچهاي ناجوري داشت. در زمان عقبنشيني عراقيها در طول جاده، کلاه آهني، تشک، توپ بر جاي مانده بود. توپ را بالا برديم. هيچ نيرويي آنجا نبود. با دوستم رفتيم تا بالاي دره و به گردنه رسيديم. هيچ نيرويي نبود. نميدانستيم از کدام طرف برويم. با توکل به خدا ماشين را فرستاديم پايين. ديديم يکي با لباس پلنگي خوابيده است. گفتم اين عراقي است. خيره شديم ديديم سر ناخنهايش را حيوانات خوردهاند. جلوتر که رفتيم ديديم روي تابلويي نوشته شده است «رزمندگان خوش آمديد» و کمي جلوتر که رفتيم ديدم آنجا چقدر جنازه ريخته اينها را که ديديم حالم دگرگون شد.
اين اولين توپي بود که من از اين مسير پر پيچ و خم و به سختي فراوان آورده بودم. رزمندگان واقعا خوشحال شده بودند. دوستم هم که توپ دوم را ميآورد در مسير راه گير کرده بود. به کمک او رفتم و توپ او را هم به همان محل منتقل کردم. اين دو تا توپ سالم به محل رسيدند. آنجا مانديم و کار کرديم تا عمليات والفجر9 شروع شد.
به ياد دارم عملياتهاي زنجيرهاي عراق شروع شده بود و ميخواستند ايران را بکوبند و توپخانه سنندج واقعاً آن زمان کولاک ميکرد.
با تشويقي گرفتن موافق نبودم و ميگفتم اگر اين كار براي رضاي خداست پس چرا تشويقي بگيرم؟، اما يکبار صبح زود که خوابم نميبرد رفتم پشت توپخانه ناگهان هواپيماهاي عراقي در آسمان نمايان شدند. بلافاصله به آنها شليك كردم و آنها از محل فرار کردند. اينجا بود که به اصرار به من تشويقي دادند.
با درجه کاپيتاني بازنشسته ارتش شدهام. در خرمشهر،اهواز، سومار،مهران، چنگوله، کردستان، مريوان و... حضور داشتم. اما حتي يک ترکش هم در اين دوران به من اصابت نكرد و در تمام مدت توپ را با خود به مکانهاي مختلف در جنگ بود منتقل ميکردم.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات