همیشه به او دختر شهید گفتهاند و با تمام نبودنهای پدر ساخته تا برسد به امروز... دختر به پدرش افتخار میکند، و برای آمدن پدرش از همه تبریک میخواهد.
مادر ۳۱ سال روزها را شمرده تا برسد به امروز که فرزند شهیدش را در آغوش خاک بگذارد...
مادری که میگوید همیشه در کوچه منتظر رسیدن پسر جوانش بوده است!
پدر تمام این سالها را درد کشیده؛ از زخمهای دلش و از فراق پسر مسافرش، از رنجِ مادر و دختر و برادر سوخته و با دردها ساخته است تا برسد به امروز... که مردم پسرش را چون گنج گرانبهایی روی دستهایشان ببرند... و تابوت پسر چون خورشید در میان جمعیت و ازدحام مردم بدرخشد و نور بتاباند.
پدر در حرم امام حسین (ع) استغاثه کرده و سیدالشهدا را قسم داده است تا نام و نشانی از پسرش پیدا شود. امام حسین هم نگذاشته از نذر و نیاز پدر شهید دیری بگذرد و او را به آرزویش رسانده...
بیشک دستی بالاتر از دستهای ایثارگران گروه تفحص در این کار بوده، آری... خداوند به واسطهی دعای پدر و پادرمیانی سید و سالار شهدا پیکر پاک "غلامرضا" را به زادگاهش فرستاده است.
خدا میخواست که شهید بی نشانی نماند، تا برسد به امروز...
و مادری که هنوز برای فرزندش لالایی میخواند... و دختری که با اشک برای پدرش لالایی میخواند...
و مردمی که با قلبهای پر از شوق از شهیدشان شفا و شفاعت میخواهند.
امروز "او" آمده است
حالا شهید خوشنام «غلامرضا سلیمی» را آورده اند تا در زادگاهش به دل خاک بسپرند.
شهید چون پرنده مهاجری از پسِ سالهای هجرت، برگشته تا دلها را و چشمها را به نور دیدارش روشن کند.
بازگشته تا بار دیگر همه چیز را به یادمان بیاورد، تا فراموش نکنیم شهدا رفتهاند تا ما بمانیم و راه را گم نکنیم
امروز او آمده است
فرزند نجیب دیار تنگستان آمده تا به تمام چشم انتظاریها و دلهره های نیامدنش پایان دهد.
شهید شبی به خواب پدر آمده و گفته مادرم دستش شکسته، هوایش را داشته باشید!
تا برسد به امروز... که مادر با دست شکسته پسرش را تا خاک بدرقه کند... تا مادری را در حق پسر تمام کند...
تا پسری که ۳۱ سال آرزوی دوباره دیدنش را در دل پرورانده به آغوش سرد خاکهای سالم آباد بسپارد... همان خاک پاکی که شهید در آن پرورش یافته و پروبال گرفته تا به سوی خدا پرواز کند.
آمدن شهید هدیه است. هدیهای برای دخترش، تا روز دختر بی نصیب نماند.
دختری که ۳۱ سال هوای پدر را داشته و با یاد او نفس کشیده است. تا برسد به امروز...
و چه هدیهای از این زیباتر که پدر از راه رسیده و او را دختر شهید مینامند. "هدیه ای در تابوت"!
انتهای پیام
نظرات